Women’s rights in Iran
دلنوشته نادیا

واژه فرار برای زن و دختر ایرانی واژه ای تلخ و غمناک است. مثل دختر فراری یا زن فراری! اما هیچ کس عمق درد و رنج پشت این واژه را درک نکرده، دختر فراری همان دخترک معصومی است که سالها در خانه پدری، خانه ای که باید مکانی باشد برای دگرمی و داشتن پشتیبانی مردان خانواده تبدیل به شکنجه گاهی شده است، که دخترک بینوا تمام خطرات فرار و دربه دری را به جان میخرد تا از آن شکنجه گاه بگریزد. کسی از دخترکان فراری نمی پرسد از چه چیزی گریختی کدام درد و رنج تو را از آشیانه ات فراری داد؟ هیچ کس از زن فراری نمیپرسد چند بار در خودت فرو ریختی و بدون ریختن قطره ای اشک زار زدی؟

هیچ کس نمیتواند درک کند وقتی که سالها بدون عشق تن به ازدواج اجباری میدهی یا لحظه ای را که همسر تحمیلیت برای ارضای خویش، تنت را لمس می کند، چه درد جانکاهی را تحمل می کنی.

زنان غمگین سرزمینم، مادران در خود شکسته ی رنجورم، دخترکان کوچکی که پیرزنانی عبوس را در درون خود مخفی کرده اند و زنان سالمندی که دخترکانی عاشق را پشت چین و چروک های اطراف چشم و لبهایشان پنهان کرده اند، زنانی که فرار کرده اند از دشمنانی که عزیزانشان بوده اند، پدر، برادر، همسر و یا حتی پسر. کجا زخم های عمیق روحتان تسکین پیدا میکند؟ تا به کی باید فرار کرد و با اندوه پنهانی آه کشید، در دل نیمه شبهای بی رحم که مغرضانه ستم هایی که در حقت کرده اند را برایت تداعی میکنند؟

ما فرار کردیم که خود را پیدا کنیم اما در این غربتکده گم شدیم. آنچنان روح و قلبمان آزرده شده که امیدی به بهبود نداریم. نیمه شبها عجیب بی رحم هستند، ما را به گذشته های دور میبرند. گذشته ای که با فرار سعی بر فراموشیش داشتیم. چقدر این دلم این دل پاره پاره ام و یا اصلا این دلهای پاره پاره امان به تسلی محتاج هستند! اما اجازه نده دخترک! اجازه نده بانوی دردمند! که آنانی که باعث فرارت شدند بیش از این در خاطراتت هم عذابت دهند.

دستان خسته ات را تکیه گاه دل شکسته ات کن و با امید به انتهای این فرار، محکم و استوار حقت را از دنیا بگیر! مگذار زندگی بیش از این به زمینت بزند! خودت تکیه گاه خودت باش! با تمام دلخوری هایت از زمین و زمان. تو تا به اینجا برای برنده شدن آمده ای نه برای باختن. که ما کودکی، نوجوانی و جوانیمان را باخته ایم. اما اجازه نده هیچ کس آینده ات را از تو بگیرد. تو، من و ما شایسته زندگی در آرامش ثروت و عشق هستیم.

«آفتاب»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *